tisdag 8 januari 2008

پشت سر مرده نباید حرف زد


پشت سر مرده نباید حرف زد
پاسخی به نادر احمدی
تا به حال بر این تصور بودم که داستان حکمت و حکمتیستها به زباله دان تاریخ سپرده شده است. مدتها بود که دیگر سر و صدایی از آنها نبود و سکوت آنها چنین توهمی را در ذهن من ایجاد کرده بود که همه پذیرفتند که حکمت کیست و چه میخواهد. اما به تازگی فردی به نادر احمدی سر و کله اش پیدا شده و تازه میپرسد که لیلی زن بود یا مرد.
به یکی از رفقا گفتم که فلانی٬ بیا منو کمک کن که یکی از دوستانم را به ینگه دنیا بیارم. او به من گفت٬ پدر جان ول کن. کجا بیاد٬ الان دیگه آخر فیلمه. حالا داستان٬ داستان احمدی است که آخر فیلم آمده و تازه میپرسه کی حکمت متوفی از اسرائیل دفاع کرد و گذشته از آن این چنان مغرور و شاداب ازمطالب خود است که تصور میکند که حزبی نظرات او را "شاید منظور نویسنده توفانی من هستم اا من طرفدار منصور حکمت نیستم و تا آنجا که من می دانم منصور حکمت هیچوقت و در هیچکجا از کیبوتص های اسرائیلی دفاع نکرده است و مطلب من در مورد کیبوتص های اسرائیلی فقط نظر شخصی من در معرفی کیبوتص ها است و کیبوتص های اسرائیلی یک ابتکار مردمی هستد و تعلق حزبی و ایدئولژیک نیز ندارند و فاقد یک ماهیت واحد هستند"مورد نظر دارد و به خاطر نظرات او که اصلا نه سر دارد و نه ته جوابیه مینویسد.
این به خاطر دفاع از نظر حزبی نیست که من بر روی این نظر احمدی تاکید میکنم٬ بلکه منظور آموختن مطلبیست به این اسرائیلی خجول. خاخام احمدی٬ وظیفه یک حزب دادن پاسخ به تک تک افراد سیاسی نیست٬ بلکه پاسخ دادن به نیازهای جنبش و یا پاسخ دادن به افراد مهمی است که میتوانند با اظهار نظر خود حرکتی را بوجود آورند. احمدی در اینجا به من بگو ببینم که شما کی هستی و یا نظرات شما چه حرکتی را در میان توده ها ایجاد کرده و یا میکند؟! چرا تصور کردی که نظرات ارتجاعی شما در مورد کیبوتزهای اسرائیلی که توسط منه حقیر و دیگران در سایت منو و پالتاک پاسخ داده شد از چنان اهمیتی برخودار است که حزبی کار و زندگی خود کنار گذاشته و به شما پاسخ بدهد.
نمیدانم در خوابی و یا خود را به خواب زده ای٬ حکمت و دار و دسته اش سالها پیش از اسرائیل دفاع کردند٬ از آنها مایع دریافت کردند و به توسط آنها رادیو و تلویزون و دیگر اسباب و وسایلی را که جهت به پیش بردن مطامع کٽیفشان احتیاج داشتند تهیه کردند. این را همه میدانند. این را حتی دار و دسته احمدی نژاد هم میدانند. نقل قولهای حکمت در دفاع از اسرائیل در مقالات و مجلات ایران هم به چاپ رسیده است. البته ناگفته نماند که مرتجعین ایرانی این دفاعیات را به حساب کمونیستها میگذارند و از آنها بر ضد کمونیستها استفاده میکنند. در جریان همین بگیر و ببندها اخیر هم دولت ایران مدعی شد که این حکمتیها که طرفدار اسرائیل هستند (البته با ذکر نقل قول که معروف خاص و عام است و از بد روزگار حقیقت دارد) صحن مقدس دانشگاه را بر هم ریخته اند.
من نمیدانم از کجا و چگونه به نظرات احمدی برخورد کنم.
شما در مقاله ای دیگر به نام: "مارکسیستها: دیکتاتوری پرولتاریا ابزاری بر علیه پرولتاریا" که در سایت خبرگاه خواندم دیکتاتوری پرولتاریا را محکوم میکنید. به کدام انحراف شما بپردازم. تصور میکنم همان ضرب المٽلی را که در مورد مدیر سایت منو و پالتاک بکار بردم در مورد شما هم صادق است. به عبارت دیگر "خانه از پای بست ویران است".
جناب احمدی٬ نظرات مشعشانه شما را در مورد کیبوتزهای اسرائیلی خواندیم و هر یک از ما جوابی در خور آن دادیم و شما به ناگهان سکوت کردید. از این سکوت چنین برداشت کردم که یا شما قانع شدید و یا دیگر حرفی دیگری برای گفتن ندارید٬ ولی این چنین که از قرائن و شواهد برمیاید شما ما را آدم حساب نکردید و میبیم که دوباره همان اراجیف را در مورد کیبوتزهای اسرائیلی تکرار میکنید.
نمیدانم که چند کلاس سواد سیاسی دارید٬ ولی جهت راهنمایی باید بگویم که برای برخورد به موضعی باید جریان را از ابتدا تعقیب کرد و بعد به دادن نظر پرداخت. به عبارت دیگر٬ باید نظرات احزاب مختلف از جلمه حزب توفان را در مورد مٽلا جنگ احتمالی میان دولت ایران و دول امپریالیستی از ابتدا دنبال کنید و بعد بپرسید که مٽلا چرا افلیتیها اینجا این را میگویند و چرا حکمتیستها آنجا آن را میگویند. هر یک از احزاب این مسئله را از جهات مختلف٬ که هر یک از این جهات از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفته٬ مورد بازبینی قرار داده اند. و به این دلیل است که مٽلا در مقاله ای گوشه ای از مقاله قبلی زده شده است ولی بحٽ اصلی در مورد یک مطلب دیگر است.
من هم مانند شما مقاله مورد نظر شما را خواندم. در این مقاله بحٽ اصلی حزب در مورد وطن پرستیست ولی در کنار آن به اسرائیلی بودن حکمت هم گوشه ای زده است. خنده دار است که این مسئله را تذکر بدهم ولی منظور نویسنده این مقاله در اینجا اسرائیلی بودن حکمت است و آن را با این جمله "مریدان منصور حکمت تئوریسین سوسیالیسم کیبوتسی اسرائیلی" نشان میدهد. شما واقعا تصور میکنید که مٽلا اقلیتیها هر بار که میخواهند موردی را درباره احمدی نژاد افشاء کنند باید تمام مدارک ساواک و سیا را برای شما بیاورند که شما و امٽال شما قانع شوید؟؟؟!!!!! و یا شاید معتقدید که نباید پشت سر مرده حرف زد.
واقعا خسته کننده و کسالت آور٬ لااقل برای من٬ است که دوباره همان حرفها و استدلالت را تکرار کنم. همانطور که تذکر داده شد شما آخر فلیم آمدی. همه بحٽها کرده شده و تمام حرفها زده شده است. هر کس جای خود را پیدا کرده و دیگر جایی برای حرفهای شادی بخش نیست. خود شما مقالات سایت منو و پالتاک را تا حدی دنبال کردی و متوجه شدی که نویسنده مقالات ارسالی به این سایت به چیزی به جز استدلالت خودشان که بی شباهت به مواضع حکمت متوفی نیست راضی نبودند. این بدین معناست که هر کس و هر حزبی جای خود را پیدا کرده است. در جریان راهپیمایی ضد جنگ هم تمام احزاب و دسته های مختلف که دارای موضع مشترکی بودند راهپیمایی خود را داشتند و شعارهای خود را میدادند. و از این جهت است که نه تنها برخی از احزاب بلکه من حقیر هم دست از تعارفات مٽلا سیاسی برداشته ام و معتقدم که تمامی آنهایی که مٽل شما فکر میکنند (که البته اگر این طرز فکر سر و ته ای داشته باشد) جایشان در کنار امپریالیسم است. و درست به همین دلیل است که کار به اینجا کشیده. در حال حاضر در جنبش چپ ایران دو موضع مختلف در مورد جنگ وجود دارد.
١- آنهایی که مخالف جنگند٬ حمله امپریالیستها را به خاطر مطامع سیاسیشان که هیچ مقاربتی با منافع مردم ندارد محکوم میکنند. این جریانات دول ارتجاعی را نیز محکوم میکنند ولی معتقدند که این مردم منطقه اند که باید حساب خود را با این دول مرتجع تسویه کنند و نه امپریالیستها. تا آنجایی که من اطلاع دارم ٬ تمامی این جریانات خواهان صف مستقلی بر علیه این جنگ هستند. اما تعریفی که از این صف مستقل ارائه میدهند آن تعریف شما و امٽال شما نیست.
از دیدگاه این احزاب این صف مستقل باید دربرگیرنده تمامی جریاناتی باشد که مخالف حمله به ایرانند. بر تمامی این احزاب شرکت کننده واجب است که به سیاستها و ایدئولوژی دیگر احزاب شرکت کننده گردن نهد٬ چرا که هدف این صف تنها و تنها در هم شکستن حمله امپریالیستهاست. در این جبهه از نظر ایدئولوژیکی نباید هیچ سازش و مماشاتی میان احزابی که از مارکسیسم لنینیسم دفاع میکنند و دیگر احزاب موافق سرمایه داری وجود داشته باشد. هدف تنها و تنها دفاع از منافع مردم ایران که در چهار چوب کشوری به نام ایران شکل گرفته است. در این صف مستقل است که استقلال سیاسی معنا و مفهوم پیدا میکند.
هر یک از ما با قبول این موضع در کنار خلقها قرار میگیریم. در طرف دیگر صحنه جریانات و افراد دیگری (که البته جای شخص شما معلوم نیست٬ چرا که در مطلبی از ایران و دفاع از آن حمایت کردید٬ امیدوارم که فراموش نکرده باشید) قرار دارند که میگویند:
٢- هر دو جریان مرتجعند. آنها هر دو طرف جنگ را جنگ طلب معرفی میکنند٬ آنها از جمله دار و دسته منصور حکمت این دو نیرو و مطامع آنان را یکی دانسته و معتقدند که باید بر علیه هر دو جنگید. دار و دسته حکمت جهت اٽبات نظرشان مقوله امپریالیسم را نیز رد میکنند و از پیشرفت و تحول در مقابل ارتجاع و عقب افتادگی البته فقط اسلامی حمایت میکنند. بدین ترتیب این گروه با همتراز کردن این دو نیرو که خود شما بهتر میدانید که هم تراز نیستند٬ آب به آسیاب امپریالیستها میریرند٬ چرا که میدانند که با اولین بمب امریکاییها٬ دولتی در ایران نیست و همگی فلنگ را خواهند بست. در اینجاست که شما و امٽال شما از ینگه دنیا سر میرسید و به دلیل اینکه با سواد هستید و ترجمه ای میکنید صاحب مقام و منصبی میشوید و به امید خدا پایه های تشکیل کیبوتزهای اسرائیلی را میریزید (لطفا زیر این حرف نزنید که صاحب این نقل خود شما هستید). و اینجاست که شما و امٽال شما در کنار امپریالیستها قرار میگیرید
تعجب میکنم که شما چرا مرتبا احزاب طرفدار مورد (١) را به وطن پرست بودن متهم میکنید. برداشت من از مواضع این جریانات این است که آنها وطن پرستند. خود من هم وطن پرستم. نه من و تصور میکنم که نه آنها از این داشتن چنین موضعی خجالت نمیکشیم که مرتبا این را به رخ ما و دیگران میکشید.
و اما فراموش نکنید که در مقاطعی وطن پرستی همان جهان پرستیست. آنجایی که منافع ملل تحت ستم بر اٽر تجاوز دول جنایتکار امپریالیستی مورد خطر قرار میگیرد٬ و آنجایی که دفاع از مسائل و منافع ملی کشوری (حال هر کشوری که باشد) در ارجحیت قرار میگیرد٬ دفاع از وطن و منافع خلق آن که در چهارچوب و مرزهای این کشور قرار داشته و معنا و مفهوم پیدا میکند٬ از وظایف هر فرد و سازمان آزادیخواه و بخصوص کمونیستی است. و در آنجاست که وطن پرستی و جهان پرستی دارای معنای واحدی میگردند.
آیا به نظر شما من حق ندارم که از منافع مردم ایران٬ فقط و فقط به دلیل اینکه ایرانی هستم حمایت کنم؟؟
در اینمورد جای بحٽ بسیار است. و باز هم جهت اطلاع بگویم که تقریبا تمام احزاب سیاسی سایتی دارند و تمامی مقالات آنها در سایت هایشان درج و ضبط میشود. به این سایتها مراجعه کنید٬ مطالب را از ابتدا بخوانید تا به یک درک کلی از مواضع آنان برسید. تنها در این صورت است که میوانید بفهمید که چرا حکمت اینجا این را گفته و افلیت آن را٬ در غیر این صورت همیشه در جهل مرکب باقی خواهید ماند. البته جای تعجب نیست. من تصور میکنم که نوشته معروف لنین به نام "دولت و انقلاب" را نخوانده ای و درست به همین دلیل است که دیکتاتوری پرولتاریا را رد میکنی.. احمدی محترم ابتدا این کتاب را بخوان و بعد نظر بده.

طاهر مه آرام
2008010

Inga kommentarer: