lördag 29 december 2007

نامه اعتراضی سوسیال دمکراتهای سوئد به ایران در رابطه با محمود صالحی و اسانلو




نامه کادرهای سیاسی حزب سوسیال دمکرات سوئد به مقامات ایران در اعتراض به وضعیت محمود صالحی و منصور اسانلو از رهبران جنبش کارگری ایران در زندان های جمهوری اسلامی. تدارک دیده شده توسط منصور پرستار از فعالین کمیته اقدام متحد و فعال دفاع رهبران جنبش کارگری محمود صالحی و منصور اسانلو






متن ترجمه شده نامه:



از طرف اعضای حزب سوسیال دمکرات سوئد

به: آقای محمد علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران
به: محمود احمدی نژاد رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران

به: سفیر جمهوری اسلامی ایران حسن قشقاویی در استکهلم- سوئد



ما (این جمع) امضاء کنندگان این نامه، بسیار نگران وضع وخیم و اسف باری که بر اتحادیه کارگری و حقوق بشر درایران حاکم است، هستیم. ما خواستاریم ایران فوری آقایان محمود صالحی و منصور اسانلو، از نمایندگان اتحادیه های کارگری ایران را از زندان آزاد کنید. ما از جمهوری اسلامی خواستاریم که به حقوق بشر در ایران احترام بگذارد. آقای محمود صالحی به شیوه جدی بیمار است و باید مداوای لازم درمانی را برایش فراهم کنید.

لازم به ذکر است که دفاع ما امضاء کنندگان از این اشخاص (آقای محمود صالحی و اسانلو) ادامه خواهد داشت



امضاء کنندگان

اعضای پارلمان سوئد

1. Marita Ulvskog – Member of Parliament (s) Party secretary of Swedish Social democrats ماریتا اولو سکوگ دبیر سیاسی حزب سوسیال دموکرات سوئد و عضو پارلمان سوئد
2. Lars Johansson- Member of Parliament (s) لارش یوهان سون عضو پارلمان سوئد
3. Leif Pettersson – Member of Parliament (s) لی ف پیترسون عضو پارلمان سوئد
4. Christer Adelsbo- Member of Parliament (s)کریستر آدلس بو عضو پارلمان سوئد
5. Britta Rådström - Member of Parliament (s)بریتا رود ستروم عضو پارلمان سوئد

امضاء کنندگان زیر از کادرها و مسئولین در حزب سوسیال دمکرات سوئد هستند- علامت (اس) جلو نامها بمعنی عضو حزب سوسیال دمکرات سوئد


6. Ulla-Maj Andersson- (s) kommunalråd i Nordmalin اولا مای شهر دار شهر نورد مالین
7. Alex Perstar- (s) Swedish Social Democrats all the following people have different responsabilities within the social democrates (on a local basis)
8. Michael Norén(s)
9. Helena Rubach (s)
10. Maggie Swande (s)
11. Kjell-Åke Nilsson (s)
12. Ingmarie Nilsson (s)
13. Ida Nilsson (s)
14. Gun Ivesund (s)
15. Patrik Nilsson (s)
16. Malin Stenberg (s)
17. Haldo Eriksson (s)
18. Pär Jonsson (s)
19. Martin Edvardsson (s)
20. Majken Eriksson (s)
21. Ellinor Edvardsson (s)
22. Ann-Charlott Nordlund (s)
23. Dan-Viktor Pettersson (s)
24. Ingrid Bergström (s)
25. Karl-Henrik Bergström (s)
26. Lola Nyman (s)
27. Curt Nyman (s)
28. Eva Jonasson (s)
29. Gerit Wikström Lindgren (s)
30. Hans Lindgren (s)
31. Christina Eriksson (s)
32. Inga-Britt Berglund (s) President of the Social Democrates in Robertsfors
33. Per-Erik Berglund (s)
34. Ebba Hammarbäck (s)
35. Ingrid Jonsson (s)
36. Martin Jonsson (s)
37. Lisa Karlsson (s)
38. Martin Karlsson (s)
39. Linus Karlsson (s)
40. Laila Karlsson (s)
41. Nils-Erik Karlsson (s)
42. Barbro Andersson (s)
43. Sune Andersson (s)
44. Ingrid Markström (s)
45. Mats Markström (s)
46. Roger Markström (s)
47. Inger Markström (s)
48. Sune Johansson (s)
49. Siw Lindström (s)
50. Owe Lindström (s)
51. Allan Edström (s)
52. Ulla Boström (s)
53. Göran Boström (s)
54. Stina-Kajsa Palmén (s)
55. Leif Andersson (s)
56. Vera Andersson (s)

متن انگلیسی نامه:




From Members of the Social Democrates
Party of Sweden

Ambassador Hassan Ghashghavi
Embassy of the Islamic Republic
of Iran
Stockholm


We who have signed this letter are concerned about the continuously bad situation for the trade unions and basic human rights in Iran. We demand that Iran immedaitely release the Iranian leaders of trade unions Mahmoud Salehi and Mansour Osanloo from prison. We urge Iran to respect the human rights. Mahmoud Salehi is severly ill and immediately needs appropriate medical care.

Our struggle to support those who need it will continue.



Protest list

اعضای پارلمان سوئد

Marita Ulvskog – Member of Parliament (s) Party secretary of Swedish Social democrats ماریتا اولو سکوگ دبیر سیاسی حزب سوسیال دموکرات سوئد و عضو پارلمان سوئد
Lars Johansson- Member of Parliament (s) لارش یوهان سون عضو پارلمان سوئد
Leif Pettersson – Member of Parliament (s) لی ف پیترسون عضو پارلمان سوئد
Christer Adelsbo- Member of Parliament (s)کریستر آدلس بو عضو پارلمان سوئد
Britta Rådström - Member of Parliament (s)بریتا رود ستروم عضو پارلمان سوئد

امضاء کنندگان زیر از کادرها و مسئولین در حزب سوسیال دمکرات سوئد هستند- علامت (اس) جلو نامها بمعنی عضو حزب سوسیال دمکرات سوئد

Ulla-Maj Andersson- (s) kommunalråd i Nordmalin

Alex Perstar- (s) Swedish Social Democrats all the following people have different responsabilities within the social democrates (on a local basis)
Michael Norén(s)
Helena Rubach (s)
Maggie Swande (s)
Kjell-Åke Nilsson (s)
Ingmarie Nilsson (s)
Ida Nilsson (s)
Gun Ivesund (s)
Patrik Nilsson (s)
Malin Stenberg (s)
Haldo Eriksson (s)
Pär Jonsson (s)
Martin Edvardsson (s)
Majken Eriksson (s)
Ellinor Edvardsson (s)
Ann-Charlott Nordlund (s)
Dan-Viktor Pettersson (s)
Ingrid Bergström (s)
Karl-Henrik Bergström (s)
Lola Nyman (s)
Curt Nyman (s)
Eva Jonasson (s)
Gerit Wikström Lindgren (s)
Hans Lindgren (s)
Christina Eriksson (s)
Inga-Britt Berglund (s) President of the Social Democrates in Robertsfors
Per-Erik Berglund (s)
Ebba Hammarbäck (s)
Ingrid Jonsson (s)
Martin Jonsson (s)
Lisa Karlsson (s)
Martin Karlsson (s)
Linus Karlsson (s)
Laila Karlsson (s)
Nils-Erik Karlsson (s)
Barbro Andersson (s)
Sune Andersson (s)
Ingrid Markström (s)
Mats Markström (s)
Roger Markström (s)
Inger Markström (s)
Sune Johansson (s)
Siw Lindström (s)
Owe Lindström (s)
Allan Edström (s)
Ulla Boström (s)
Göran Boström (s)
Stina-Kajsa Palmén (s)
Leif Andersson (s)
Vera Andersson (s)





گزارش اکسیون اعتراضی 28 دسامبر 2007 در استکهلم

گزارش آکسیون 28 دسامبر 2007 استکهلم

این روز که با فراخوان «دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب» در داخل و خارج کشور برگزار شد در استکهلم نیز این حرکت با حضور بیش ٢٥٠ نفر از ایرانیان آزادی خواه و انسان دوست و عدالت خواه در هوای سرد و بارانی در مرکز شهر استکهلم و با جلب توجه هزاران نفر با شعارهای «همه دانشجویان زندانی آزاد باید گردند»، «محمود صالحی، منصور اسانلو، محسن حکیمی و... آزاد باید گردد»، «فعالین جنبش زنان آزاد باید گردد»، «سرنگون باد حکومت اسلامی ایران»، «زنده باد سوسیالیسم» و... برگزار شد. سه کانال تلویزیونی که برنامه های خود را رو به ایران پخش می کنند از این حرکت گزارش تهیه کردند. شرکت کنندگان علاوه بر شعارها، تصاویر زیادی نیز از محمود صالحی، منصور اسانلو، دانشجویان زندانی، اعدام و... در دست داشتند. همچنین خانم زینت هاشمی خبرنگار رادیو پژواک (رادیو دولتی سوئد - بخش فارسی) گزارشی برای پخش از این رادیو تهیه کرد.
در فراخوان این آکسیون آمده بود:
«حکومت اسلامی ایران در مقطع ١۶ آذر، روز دانشجو، بیش از ۴٠ فعال دانشجویی چپ دانشگاه های مختلف ایران را دستگیر و زندانی کرده است. ١۶ آذر روزی است که ماموران نظامی رژیم سلطنتی شاه با به اهتراز در آوردن پرچم سه رنگ شاهنشاهی، به دانشگاه تهران حمله کردند و سه دانشجو را به قتل رسانده و تعداد بی شماری را زخمی، دستگیر و زندانی کردند. از آن تاریخ، ١۶ آذر به روز دانشجو معروف گردید. ١۶ آذر امسال نیز دانشجویان برابری طلب و آزادی خواه و چپ، روز دانشجو را به روز اعتراض عمومی در دفاع از مطالبات خود، در دفاع از آزادی و برابری و حقوق کارگران و مردم آزادی خواه علیه حکومت ستم گر و ارتجاعی اسلامی بدل کردند.

ما سازمان ها، احزاب و جمع های امضاء کننده این اطلاعیه، در پاسخ به فراخوان «دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب»، روز جمعه ۲۸ دسامبر آکسیونی در مرکز شهر استکهلم در همبستگی با همه دانشجویان زندانی برگزار می کنیم.

از همه انسان های آزادی خواه و برابری طلب دعوت می کنیم با شعار آزادی دانشجویان در بند، و نیز آزادی محمود صالحی و منصور اسانلو، مریم حسین خواه، جلوه جواهری، روناک صفارزاده، هانا عبدی، عدنان حسن پور، هیوا بوتیمار... و همه زندانیان سیاسی در این آکسیون شرکت کنند.

زمان: جمعه 28 دسامبر 2007، ساعت 16
مکان: مرکز شهر استکهلم، میدان سرگل، مقابل خانه فرهنگ

برگزارکنندگان: کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) - سوئد؛ رادیو زنان؛ انجمن حق زن، حزب حکمتیست - تشکیلات استکلهم؛ هسته اقلیت - استکهلم؛ تشکیلات حزب کمونیست ایران - استکهلم. علاوه بر این ها حزب کمونیست کارگری در استکهلم و حزب اتحاد کمونیسم کارگری نیز از این حرکت پشتیبانی و در آن شرکت داشت.
احزاب و سازمان ها با شعارهای خود در این تظاهرات حضور داشتند، نخست بهرام رحمانی از سوی برگزار کنندگان سخنرانی کرد. سپس پیام «دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب» توسط رعنا کریم زاده از سازمان سراسری پناهندگان ایرانی قرائت گردید. و در ادامه، رحمان حسین زاده از حرب حکمتیست؛ شمسی خرمی از حزب کمونیست ایران؛ لیلا قرایی از رادیو زنان؛ محمد امیری از حزب کمونیست کارگری ایران؛ ماریا رشیدی از انجمن حق زن؛ پناهجویی به نام خلیل از سوی جمعی از پناهجویان سخرنانی کردند. همچنین پیام دیگری از «دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب» را آرش ابسالان از کانون زندانیان سیاسی ایران (در تبعید) قرائت گردید.
در پایان این آکسیون، یوآننا دانشجوی سوئدی، قطعنامه تظاهرات را به زبان سوئدی و سارا فارسی آن را قرائت کردند. قطعنامه ضمیمه گزارش است.
***

بیانیه پایانی تجمع اعتراضی 28 دسامبر 2007 در شهر استکهلم

رژیم اسلامی ایران، در تکمیل جنایات حکومت سلطنتی، سرکوب جنبش های اجتماعی را شدت بخشیده است. هم اکنون ده ها دانشجوی چپ و آزادی خواه دستگیر و زندانی شده اند. «جرمم ان ها فقط سازمان دهی حرکت های اعتراضی 16 آذر، روز دانشجو خود بر علیه جنایات حکومت سلطنتی و اسلامی است.
اعتراض گسترده ای در داخل و خارج کشور برای آزادی دانشجویان و همه زندانیان سیاسی در جریان است.
در حمایت از فراخوان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ما سازمان ها و احزاب چپ و سوسیالیست و نهادهای دمکراتیک و ایرانیان و مردم آزادی خواه مقیم استکهلم، در اجتماع اعتراضی شهر استکهلم گرد آمدیم تا انزجار شدید خود را از سرکوبگری های اخیر رژیم اسلامی در دانشگاه ها و دستگیری و شکنجه فعالان دانشجویی در دانشگاه های ایران و همچنین فعالین جنبش کارگری و زنان اعلام می داریم. ما خواستار آزادی بدون قید و شرط و فوری تمام فعالین دانشجویی، فعالین کارگری، فعالین جنبش زنان و فعالین حقوق مدنی و اجتماعی هستیم. ما همچنین اعلام می داریم که تا آزادی تمام دستگیر شدگان مراسم های 16 آذر و آزادی دیگر فعالین کارگری، سیاسی و مدنی به اعتراض خود به شیوه های مختلف ادامه خواهیم داد.

در همین رابطه تاکید می کنیم:

1- دانشجویان زندانی فورا باید آزاد شوند. به شکنجه و اذیت و آزار دستگیر شدگان باید پایان داده شود.
2- محمود صالحی، منصور اسانلو و همه زندانیان سیاسی باید آزاد شوند.
3- به حضور نیروهای نظامی و انتظامی در دانشگاه ها پایان داده شود. دانشگاه محل تحصیل و کسب دانش است و پادگان نیست.
4- ما از فعالیت های موثر خانواده دانشجویان زندانی قویا حمایت می کنیم و به تلاش های آن ها درود می فرستیم.
5- ما خواستار اتحاد و همبستگی کارگران، دانشجویان، زنان و همه جنبش های اعتراضی رادیکال جامعه ایران علیه رژیم اسلامی هستیم.
6- ما از همه احزاب و جریانات چپ و مترقی و کارگری، از همه سازمان ها، نهادها و شخصیت های مدافع حقوق انسان در سراسر دنیا، می خواهیم به هر نحو ممکن بر جمهوری اسلامی اعمال فشار کنند و خواستار آزادی فوری دستگیرشدگان اخیر و کلیه زندان سیاسی ایران بشوند.

fredag 28 december 2007

تظاهرات دانشجویان در تهران- فیلم

دانشجویان چپ مبارز آزادیخواه در ایران

تررور بی نظیر بوتو، شکست پروژه ای دیگر برای جرج بوش



نوشته ای از منصور پرستار






بی نظیر بوتو نخست وزیر پیشین و تبعیدی پاکستان امروز در یک سوء قصد تروریستی کشته شد. ایشان رهبر حزب مردم پاکستان بودند. پدر ایشان ذولفقار بوتو نخست وزیر پیشین و اولین نخست وزیر غیر نظامی کشور پاکستان بود. ایشان در دهه 70 میلادی در زمانی که قدرت را در پاکستان به دست داشت در یک کودتای نظامی حکومتش سرنگون شد و بعدآ اعدام شد. بعد از این حادثه بی نظیر بوتو رهبری این حزب را بر عهده گرفته بود. حزب مردم پاکستان حزبی است که از طرف اعضای خانواده بوتو رهبری شده است. حالا با ترور رهبر دوم این حزب سرنوشت این حزب به زیر سوال رفته است. بی نظیر اولین زن نخست وزیر پاکستان بود. این در حالی است که ارتجاع مذهبی و تعصب گرای اسلامی نقش مهمی را در این کشور ایفا کرده و می کند. با بالا گرفتن جنگ سرد و کمکهای "سی آی ای" به جریانهای مذهبی در کشورهای حومه بلوک شرق از جمله ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، ترکیه و در بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله کشورهای آفریقای شمالی، اسلام گرایان توانستند در این مناطق رشد زیادی را بکنند. از جمله نتایج این پروژه آمریکا در این کشورها، جنگهای داخلی و رشد تروریزمی جدید را می توان نام برد. جمهوری اسلامی ایران، قذافی در لیبی،طالبان در افغانستان، بن لادن در پاکستان و افغانستان و غیره از جمله نمونه های بارز این سیاست آمریکا هستند.

بوتو که هشت سال بود در کشور انگلیس در تبعید به سر می برد سر انجام با میانجی گری جورج بوش به پاکستان برگشت برای کوششی دیگر به منظور رسیدن به قدرت در این کشور. جرج بوش سالهاست برای تحکیم قدرت خود در خاور میانه تلاشهای زیادی کرده است. بوش با شکست نظامی در عراق، افغانستان و در ماندن بوش در مقابل تداخل ایران در منطقه از جمله عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین، بار دیگر سیاستی دیگر را تعقیب کرد و به همین منظور امید خود را به بی نظیر بوتو بست و سرمایه گذاری کلانی را بر بوتو کرد. بوش فکر میکرد که می تواند با کارت بی نظیر بوتو می تواند توازن قوایی در منطقه خاورمیانه بوجود بیاورد. به همین منظور پشتیبانی زیادی را از بی نظیر بوتو کرد. سیاست بوش این بود که با دفاع از بوتو و به قدرت رساندن او در پاکستان می تواند بین جناح نظامی پاکستان به رهبری پرویز مشرف و جناح گرایش به آمریکا به رهبری بوتو اتحادی بوجود بیاورد تا دست خود بوش برای اجرای برنامه های آتی اش باز تر شود و پایگاه مستحکم تری در خاور میانه ایجاد کند. با بردن این بازی بوش به عنوان "مبارزه با تروریزم" سیاستهای پشت پرده خود را تعقیب می کرد. پاکستان کشور بسیار مهم و استراتژیکی است در آسیا و خاورمیانه، چه از لحاظ نظامی، فن آوری اتمی، جغرافیایی و مذهبی. همین خواص مهم بوش را بیشتر نسبت به این کشور احساساتی نموده است. پاکستان کشوری است که دارای قدرت اتمی بزرگی است و همزمان با این قدرت اتمی بزرگ دارای بزرگترین مرکز پرورش اسلام گرایان متعصب تروریست است. کشتن بوتو باعث شکستی دیگر برای بوش شد . در این میان سیاستهای بوش دچار بحرانی دیگر در خاور میانه گشته است همچنین حزب مردم پاکستان درچار بحران شدیدی شده است چون این حزب از طرف خانواده بوتو دهه هاست که رهبری می شد. ترور بوتو در تغییر معادلات سیاسی منطقه خاور میانه میتواند نقش زیادی را ایفا کند. از جمله می توان قدرت گرفتن اسلام گرایان در منطقه و تحکیم نظامی گری قویی تری در پاکستان را شاهد باشیم.

منصور پرستار
2007-12-27
Mansour_parastar@hotmail.com

http://www.sedaeazadi.se/

onsdag 26 december 2007

تاثیرات کومله بعد از 30 سال در میان مردم روستاهای کردستان

نوشته ای از منصور پرستار


نکات زیر نکاتی هستند که در ادبیات سیاسی تقریبآ فراموش شده است، اما در دل زحمتکشان کردستان هنوز قوی و فراموش نشدنی است.

نزدیک به 30 سال از سیاست تقسیم اراضی کومله، در بسیاری از مناطق کردستان گذشته است. اما یاد و خاطره این سیاست جدید از طرف سازمان جوان کومله بعد از انقلاب 57 در دل بسیاری از مردم کردستان زنده مانده است. بعد از انقلاب سال 57 این تنها شاه ظالم ایران نبود که حکومتش متلاشی شد، بلکه حکومتهای محلی در مقیاسهای بسیار کوچکی، در روستا ها وجود داشتند که به یمن فعالیت "کومله" مقوله "ارباب و رعیت" به طور عملی در جامعه کردستان الغاء گردید. کومله سازمانی بود و است که مدافع سرسخت زحمتکشان و کارگران و طبقه محروم جامعه است. در همان پیدایش کومله سیاست دفاع کومله از زحمتکشان منطقه در برابر "خانهای" روستاها این سازمان را بیشتر و بیشتر در بین زحمتکشان منطقه تودهای کرد. خانهایی که در طی صدها سال بود از طریق ظلم و زور بر مردم زحمتکش و ستمدیده روستاها، همه چیز را در روستا ها تحت کنترل خود داشتند. خانهای آن زمان هر گونه سرپیچی را با شدید ترین و نا انسانی ترین شیوه ها سرکوب می کردند، بر زنان و دختران بیگناه مردم زیر دست تجاوز می کردند، از مردم به زور زمینها و محصولات کشاورزی را که با عرق و مشقت زیاد پرورده بودند، می گرفتند، اشخاص سرپیچ کننده را یا سر به نیست می کردن یا از آبادی بیرون می کردند، مردم را به بردگی می کشیدند تا کارهای خانگی و کشاورزی "خانها" را انجام دهند و اشکال دیگری از این برخوردهای غیر انسانی بر مردم ستمدیده روستاهای کردستان غالب بود. این هم را نباید فراموش کرد که در قسمتهای دیگر ایران همین نابرابری ها به قوت خود به سوخت و ساز خود ادامه می داند. خانها کسانی بودند که هرگز یک قطره عرق از جبینشان پایین نیامده به قصد کار کردن روی زمین ها. آنها کسانی بودند که به یمن جامعه فئودالی آن زمان مردم طبقه پایین را به بردگی کامل خود در آورده بودند. قشری بودند که خانها، با زور زمینهای "آنها" را از چنگشان در آورده بودند. این قشر محروم نام "رشایی" یا به زبان فارسی "سیاهی" را به آنها منتسب کرده بودند. با شروع انقلاب و فراری شدن شاه دیکتاتور ایران، خانها و زمام داران روستاها هم از روستاهای کردستان فراری شدند. دلیل فرار خانها هم از روستاها "کومله" بود. منظور من از کومله "سیاست جدیدی" بود که به مردم روستاها استقلال جدیدی را اعطا می کرد. کومله سازمانی بود که قشر "رشایی" ها را به زمینهای که متعلق به خود آنها بود، باز گرداند.

دیگر "رشایی" به یمن وجود مدافع زحمتکشان، یعنی کومله، صاحب زمین شدند. کومله زمینهایی را که خانها به زور از مردم گرفته بودند به خود مردم باز گرداند. این "یکی" از کارهای عملی کومله بود که به شاهدی مردم، نه تنها در تاریخ بلکه در دل مردم، به اسم کومله ثبت شده است. در بهبوهه ی تقسیم اراضی به وسیله کومله، حزب دمکرات کردستان به کمک خانها برخاست و در بسیاری از مناطق زمینهایی را که کومله به مردم باز گردانده بود، به خانها باز گرداند. اما خوشبختانه قدرت و نفوذ کومله در میان مردم روستاها از حزب دمکرات بیشتر بود و با کوششهای فراوان کادرها و پیشمرگان دلسوز کومله مردم توانستند زمینهارا دوباره بدست بگیرند. بعد از تصرف کردستان به وسیله نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی، خانها به آغوش جمهوری اسلامی خزیدند و از دولت تقاضای پس گرفتن زمینهایشان را کردند. دولت هم در این رابطه بارها بر "رشایی" های منطقه فشار آورد. اما خوشبختانه سیاست تقسیم اراضی کومله و آگاه گری که کومله در دل زحمتکشان منطقه باز کرده بود این مجال را به حکومت ایران نداد که به خواست خود برسند. دولت ناچار شد در برابر خواست مردم در بسیاری از مناطق تسلیم شود.

حتی خود دولت با وصف کشمکش و دشمنی که با کومله داشت به "رشایی" ها اعلام کرد "حالا که کومله زمینها را به این شیوه بین "رشایی" ها تقسیم کرده ما هم حرفی نداریم و شما ها می توانید این زمینها را نگه دارید". این نقل قول های واقعی هستند از "رشایی" های روستای "آلکلو" و "لگزی" و "صاحب" در حومه شهر سقز و به شاهدی "رشایی" های روستای "آلکلو" که من خودم شاهد این نقل قولها بوده ام. این سیاستی بود که حتی جمهوری اسلامی نتوانست کاری را برای الغاء "حکم کومله" در رابطه با تقسیم اراضی، انجام دهد. سالها گذشت و خانهای مناطق سقز و بوکان و غیره که از راه توانایی مالی که داشتند فرزندان و نزدیکان خود را به مدارس و دانشگاهها بفرستند. بعد از یکی دو دهه، بیشتر فرزندان خانها قاضی، دکتر، مهندس، وکیل، اطلاعاتی و غیره شده بودند. این بدان معنا است که "رشایی" ها به خاطر معیشت خویش بر سر زمینهای خود روزانه عرق میریختند و کار می کردند و دو نسل از آنها بر سر این زمینها بدنیا آمدند و از طرف دیگر نسل خانها به نسلی تحصیل کرده و جای "پا" باز کرده در حکومت ایران تبدیل شده بود. این بار خانها تقریبآ همه قدرت حقوقی و قانونی را از طریق افراد خود قبضه کرده اند. مثلآ قاضی شهر سقز پسر عموی فلان خان و مسئول فلان اداره مرتبط پسر خاله فلان خان و دادستان برادر زاده فلان خان، و قاضی شهر سنندج فامیل و دوست فلان خان است. اینها دست در دست هم با یک تاکتیک جدید توانستند بسیاری از اراضی را دوباره از مردم محروم منطقه پس بگیرند. در روستاهایی که "رشایی" ها اتحاد بیشتری داشتند دولت نتوانست زمینهارا پس بگیرد. اما در روستاهایی که "رشایی" ها متفرق بودند دولت توانست بیشتر زمینها را به خانها باز گرداند.

"رشایی" های روستای "آلکلو" و "لگزی" از جمله "رشایی" هایی هستند که زمینهای زیادی را در این رابطه از دست دادند. در این کشمکش به "رشایی" ها اسم "کومله و طرفداری از کومله" را به آنها منتسب می کنند و خانها هم اسم طرفداری از "قانون و حق واقعی" را بر ای خود انتخاب کردهاند. در این روستاها هنوز که هنوز است مبارزه ای طبقاتی به شکل جدی و زنده وجود دارد و روزانه بسیاری از مردم محروم روستاها از همه لحاظ تحت فشارهای جور واجور از طرف رژیم قرار می گیرند.

از جمله می توان کسانی مثل "محمد پرستار" را نام برد که تا روزی که جان خود را از دست داد از حق "رشایی" ها تا آخرین لحظه دفاع کرد و به عنوان سنبلی از سیاست کومله در منطقه "آلکلو" و روستاهای اطراف شناخته شده بود. با در گذشت "محمد پرستار" خانهای "آلکلو" فرصت را به غنیمت شمردند و حمله جدید خود را بر مردم محروم این روستا آغاز کردند. سالها بود که خانها و حتی پاسدارانی که در پایگاههای اطراف "آلکلو" و پایگاه موجود در این روستا وجود داشتند از "محمد پرستار" می ترسیدند. "محمد پرستار" برای آنها کومله بود. من خودم شاهد این هستم که هر وقت فرمانده جدیدی را به پایگاه "آلکلو" می فرستادند کار اولش در روستا این بود که به خانه "محمد پرستار" برود و خلوص خود را به او نشان دهد و از او تقا ضا می کرد که "خواهش می کنیم به کومله بگو که به پایگاه ما حمله نکنند". این پیام را که "محمد پرستار" کومله است و برادرش "رئوف پرستار" از فرماندهان کومله است، را به تمام سربازان و پاسدارانی که به پایگاه منتقل میشدند، میدادند. بارها هم "محمد پرستار" در زیر فشارهای نیروهای اطلاعاتی در زندان بسر میبرد و در زیر شکنجه هیچ وقت اراده دفاع از کومله را از دست نمیداد. همین اراده و دفاع "محمد پرستار" از مردم محروم روستایی، بعد از مرگش در تابستان سال 1386(2007) احساسات کومله را در دل بسیاری از مردم آن منطقه دوباره زنده کرده است.

خانها بعد از پس گرفتن زمینها در این ماههای اخیر، از ترس "کومله" سریع این زمینها را به کشاورزان دیگر "غیر رشایی" فروخته و هنوز هم در حال فروختن به آنها هستند، که مبادا تغییری در اوضاع و احوال پیش بیاید و کومله باز گردد و زمینهارا به محرومان روستاها باز گرداند. من روزانه خود در جریان این کشمکش، بخصوص در روستای "آلکلو" هستم. همین کشمکشهای بین خانها و روستاییان محروم دوباره طرفداری وسیعی را از کومله، در میان مردم محروم بسیاری از روستاها درست کرده. زمانی بود که "اسم آوردن" کومله برابر بود با مشکل زیادی اما حالا به کررات مردم به خاطر فشار زیاد خود را به" قربان و صدقه" (واژه کردی)، کومله می کنند که "آخ کی آن زمان بر میگردد و کومله را اینجا دید تا دوباره ما از این وضعیت نجات پیدا کنیم". این جملاتی هستند که بارها از خود روستاییان منطقه شنیده ام. من معتقدم که کومله نیروی بسیار عظیم توده ای دارد که در شرایط انقلابی این توده عظیم نقش بسزای در جامعه ایفا می کنند. فرق این بار با سال 57 این است که در انقلاب 57 کومله خیلی جوان بود و بسرعت خود را تودهای کرد(از جمله کارهای کومله سیاست تقسیم اراضی بود) اما با گذشت سالها به خاطر سیاستهای مثبت این جریان نیروی عظیمی در میان محرومان جامعه وجود دارد که به وجودیت کومله و سیاستهای کمونیستی او احتیاجی مبرم دارند. و این مبارزات روزانه مردم روستاها بر ضد خانها و حکومت ایران قابل ستایش است و سازمان و حزب طبقه کارگر، کومله و حزب کمونیست ایران، همیشه طرفدار مبارزات حق طلبانه مردم محروم است.

زنده باد مبارزات حق طلبانه روستاها بر ضد رژیم دیکتاتوری
زنده باد جنبش کارگری

از سایت صدای آزادی دیدن فرمایید
http://www.sedaeazadi.se/
منصور پرستار
2007-12-01
mansour_parastar@hotma
il.com

جنبش دانشجویی و موضع اپوزسیون راست در این قبال

نوشته ای از منصور پرستار

http://www.sedaeazadi.se/

در جامعه امروزی ایران خفقان و سرکوبی شدید حاکم است. در این میان جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش زنان و غیره نقش اساسی را در درون جامعه ایفا میکنند. جنبش دانشجویی از جمله جنبشهایی است که با تجربه نزدیک به یک قرن خود و با استفاده از شرایط خاص حاکم بر ایران امروز خود را بیشتر رادیکالیزه کرده و به بزرگترین و "علنی" ترین صدای اعتراضی در جامعه، بر ضد ارتجاع حاکم در آمده. این جنبش با از سر گذراندن تجربه انقلاب 1357 به شیوه منسجم تر با خواستهای رادیکالتری در درون یک نظام توتالیتر بورژوا اسلامیسم سر بر آورده و در عصری که زنها را سنگسار می کنند، آزادیخواهان در زندانها و خیابانها به دار می آویزند، ندای آزادی را از نطفه می خواهند خفه کنند، صالحی ها و اسانلوو هارا به بند میکشند، کودکان را به مرگ محکوم می کنند و هزاران فاکت دیگر در این زمینه را می توان نام برد، در مخوف ترین جو پلیسی دنیا این دانشجویان چپ رادیکال هستند که از جان خود می گذرند و به خیابانها میریزند و خواستار "آزادی، برابری، سوسیالیزم و دموکراسی" هستند. همه اینها در جامعه ای در جریان است که "بربریسم سیاسی" سرتا سر جامعه ایران را در زیر چنگ خود می فشارد. دانشجو "صدای" آشتی ناپذیری خود را به گوش همگان رسانده است. در این میان این تنها جمهوری اسلامی نیست که ترس و حشت وجودش را فرا گرفته است بلکه این ترس و وحشت به احزاب و جریانهای راست ایران هم سرایت کرده است. چون خواست دانشجویان رادیکال ایران، زنگ خطر بزرگیست برای کل سیستم بورژوای ایران از حکومت حاکم جمهوری اسلامی گرفته تا اپوزسیون راست تبعیدیش.

همه احزاب و جریانهای ایرانی از راست تا چپ شاهد این هستند که این جرقه و اعتراض دانشجویی بود که بعدها به دیگر نقاط ایران سرایت کرد و موجب انقلاب 57 شد. جنبش دانشجویی، اعتراضات را شروع کرد و جنبش کارگری کار را به اتمام رساند و انقلاب را عملی ساخت. ولی متاسفانه جریانی دیگر و تازه از راه رسیده به کمک "سی آی اِی" قدرت را قبضه کرد. این جریان یا همان جمهوری اسلامی، خود بر این امر واقف است که جنبش دانشجویی چیزی نیست که آن را دست کم گرفت و به همین خاطر است که این جنبش را مورد شدید ترین تعرضات نظامی و سرکوب گرانه قرار میدهد. خود حاکمان ایران بر این امر واقفند که اگر دانشجویان چپ و کارگران نبودند، سرنگون کردن حکومت شاه کاری بسیار دشوار بود. پس خود سران ج.اسلامی با استفاده از تجربه سال 57 میدانند به چه شیوه ای این جنبش را سرکوب کنند. اما در واقع این یکی از ریسک های بزرگی است که سران ایران دچار آن شده اند. چون این جنبش به حد آگاهی و رشد خود رسیده و همین جنبش از دهها راه تازه برای مبارزه خود استفاده می کند راههایی که پش از سال 57 برای او مشکل و غیر ممکن بود. یکی از همین راهها را می توان تماس و ارتباط آسان او با دنیای بیرون از ایران است. جهانیان شاهد این نیروی اعتراضی در درون بربری ترین حکومتهای قرن حاضر هستند اما موضع احزاب و جریانهای بورژوازی اپوزسیون در این قبال چه بوده؟

این جریانها "سکوت" اختیار کرده اند. سکوت آنها هم خبر از ترس و نفرت آنها از جنبش چپ رادیکال اجتماعی است و از انعکاس هرگونه خبر از طریق سایتهای رسمی، رادیو و تلویزیون خود، خودداری می ورزند. حتی سایتهای اینترنتی وابسته به احزاب راست یا از انتشار مطالب دانشجویی خودداری می کنند یا اگر هم مجبور شدند و نوشته یا اطلاعیه ای را منتشر کنند در بندی برای اطلاع عموم مینویسند "انتشار این نوشته‌ در "......" الزامآ بمعنی تآیید مواضع مندرج در آن نمی‌باشد" و یا فلان سلطنت طلب میگوید که ما روز 16 آذر را روز دانشجو نمی دانیم. 16 آذر روز برخورد دانشجوهای کمونیست با دانشجوهای اسلامی بود. همین آقایان فراموش کرده اند یا نمی خواهند اقرار کنند که روز 16 آذر روزی بود که شاه دیکتاتور و ظالم ایران در روز 16 آذر به دانشگاه تهران حمله کرد و 3 دانشجو را به قتل رساند. کاری را که شاه دیکتاتور ایران با دانشجو ها کرد حالا جمهوری اسلامی بدترش را هم می کند چون خود جمهوری اسلامی از قدرت و آگاهی جنبش دانشجویای باخبر است. در واقع این خود حکومتهای نا برابر ایران بودند که زمینه را برای پروراندن جنبشهای رادیکال اجتماعی فراهم ساختند. نابرابری، ظلم، استثمار، تبعیض، فقر و گرسنگی و غیره از این پدیده ها بودند که حاکمان ایران یکی پس از دیگری برای مردم به ارمفان آورده اند. همین عوارض ضروریت بوجود آوردن جنبشهای رادیکال چپ را فراهم آوردند تا با این همه نابرابری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مبارزه کند و دنیایی بهتر را خواستار شود. همین نابرابری ها است که میلاد معینی ها، انوشه آزاده فرها، مهدی گرایلو ها، محمود صالحیها، منصور اسانلو ها و هزاران هزار مبارز آزادیخواه چپ دیگر را درس داد، برای رسیدن به دنیایی بهتر فارغ از ظلم و استثمار. جنبش دانشجویی "ادغامیست از جنبش زنان، کارگران، جوانان و آزادیخواهان" که دفاع از این جنبش وظیفه هر انسان آزادیخواه و مبارز است. پس همه ما، انسانهای چپ و آزادیخواه همصدا باهم ، بدون در نظر گرفتن تعلقات سازمانی و حزبی، از دانشجویان آزادیخواه باید دفاع کنیم و با خواست دانشجویان آزادیخواه که "آزادی، برابری، و سوسیالیزم" است، همنوا و هم صدا باشیم.

زنده باد جنبش چپ رادیکال دانشجویی
دانشجوی دربند، تو تنها نیستی!

منصور پرستار- سوئد
2007-12-26
mansour_parastar@hotmail.com