onsdag 26 december 2007

تاثیرات کومله بعد از 30 سال در میان مردم روستاهای کردستان

نوشته ای از منصور پرستار


نکات زیر نکاتی هستند که در ادبیات سیاسی تقریبآ فراموش شده است، اما در دل زحمتکشان کردستان هنوز قوی و فراموش نشدنی است.

نزدیک به 30 سال از سیاست تقسیم اراضی کومله، در بسیاری از مناطق کردستان گذشته است. اما یاد و خاطره این سیاست جدید از طرف سازمان جوان کومله بعد از انقلاب 57 در دل بسیاری از مردم کردستان زنده مانده است. بعد از انقلاب سال 57 این تنها شاه ظالم ایران نبود که حکومتش متلاشی شد، بلکه حکومتهای محلی در مقیاسهای بسیار کوچکی، در روستا ها وجود داشتند که به یمن فعالیت "کومله" مقوله "ارباب و رعیت" به طور عملی در جامعه کردستان الغاء گردید. کومله سازمانی بود و است که مدافع سرسخت زحمتکشان و کارگران و طبقه محروم جامعه است. در همان پیدایش کومله سیاست دفاع کومله از زحمتکشان منطقه در برابر "خانهای" روستاها این سازمان را بیشتر و بیشتر در بین زحمتکشان منطقه تودهای کرد. خانهایی که در طی صدها سال بود از طریق ظلم و زور بر مردم زحمتکش و ستمدیده روستاها، همه چیز را در روستا ها تحت کنترل خود داشتند. خانهای آن زمان هر گونه سرپیچی را با شدید ترین و نا انسانی ترین شیوه ها سرکوب می کردند، بر زنان و دختران بیگناه مردم زیر دست تجاوز می کردند، از مردم به زور زمینها و محصولات کشاورزی را که با عرق و مشقت زیاد پرورده بودند، می گرفتند، اشخاص سرپیچ کننده را یا سر به نیست می کردن یا از آبادی بیرون می کردند، مردم را به بردگی می کشیدند تا کارهای خانگی و کشاورزی "خانها" را انجام دهند و اشکال دیگری از این برخوردهای غیر انسانی بر مردم ستمدیده روستاهای کردستان غالب بود. این هم را نباید فراموش کرد که در قسمتهای دیگر ایران همین نابرابری ها به قوت خود به سوخت و ساز خود ادامه می داند. خانها کسانی بودند که هرگز یک قطره عرق از جبینشان پایین نیامده به قصد کار کردن روی زمین ها. آنها کسانی بودند که به یمن جامعه فئودالی آن زمان مردم طبقه پایین را به بردگی کامل خود در آورده بودند. قشری بودند که خانها، با زور زمینهای "آنها" را از چنگشان در آورده بودند. این قشر محروم نام "رشایی" یا به زبان فارسی "سیاهی" را به آنها منتسب کرده بودند. با شروع انقلاب و فراری شدن شاه دیکتاتور ایران، خانها و زمام داران روستاها هم از روستاهای کردستان فراری شدند. دلیل فرار خانها هم از روستاها "کومله" بود. منظور من از کومله "سیاست جدیدی" بود که به مردم روستاها استقلال جدیدی را اعطا می کرد. کومله سازمانی بود که قشر "رشایی" ها را به زمینهای که متعلق به خود آنها بود، باز گرداند.

دیگر "رشایی" به یمن وجود مدافع زحمتکشان، یعنی کومله، صاحب زمین شدند. کومله زمینهایی را که خانها به زور از مردم گرفته بودند به خود مردم باز گرداند. این "یکی" از کارهای عملی کومله بود که به شاهدی مردم، نه تنها در تاریخ بلکه در دل مردم، به اسم کومله ثبت شده است. در بهبوهه ی تقسیم اراضی به وسیله کومله، حزب دمکرات کردستان به کمک خانها برخاست و در بسیاری از مناطق زمینهایی را که کومله به مردم باز گردانده بود، به خانها باز گرداند. اما خوشبختانه قدرت و نفوذ کومله در میان مردم روستاها از حزب دمکرات بیشتر بود و با کوششهای فراوان کادرها و پیشمرگان دلسوز کومله مردم توانستند زمینهارا دوباره بدست بگیرند. بعد از تصرف کردستان به وسیله نیروهای سرکوب گر جمهوری اسلامی، خانها به آغوش جمهوری اسلامی خزیدند و از دولت تقاضای پس گرفتن زمینهایشان را کردند. دولت هم در این رابطه بارها بر "رشایی" های منطقه فشار آورد. اما خوشبختانه سیاست تقسیم اراضی کومله و آگاه گری که کومله در دل زحمتکشان منطقه باز کرده بود این مجال را به حکومت ایران نداد که به خواست خود برسند. دولت ناچار شد در برابر خواست مردم در بسیاری از مناطق تسلیم شود.

حتی خود دولت با وصف کشمکش و دشمنی که با کومله داشت به "رشایی" ها اعلام کرد "حالا که کومله زمینها را به این شیوه بین "رشایی" ها تقسیم کرده ما هم حرفی نداریم و شما ها می توانید این زمینها را نگه دارید". این نقل قول های واقعی هستند از "رشایی" های روستای "آلکلو" و "لگزی" و "صاحب" در حومه شهر سقز و به شاهدی "رشایی" های روستای "آلکلو" که من خودم شاهد این نقل قولها بوده ام. این سیاستی بود که حتی جمهوری اسلامی نتوانست کاری را برای الغاء "حکم کومله" در رابطه با تقسیم اراضی، انجام دهد. سالها گذشت و خانهای مناطق سقز و بوکان و غیره که از راه توانایی مالی که داشتند فرزندان و نزدیکان خود را به مدارس و دانشگاهها بفرستند. بعد از یکی دو دهه، بیشتر فرزندان خانها قاضی، دکتر، مهندس، وکیل، اطلاعاتی و غیره شده بودند. این بدان معنا است که "رشایی" ها به خاطر معیشت خویش بر سر زمینهای خود روزانه عرق میریختند و کار می کردند و دو نسل از آنها بر سر این زمینها بدنیا آمدند و از طرف دیگر نسل خانها به نسلی تحصیل کرده و جای "پا" باز کرده در حکومت ایران تبدیل شده بود. این بار خانها تقریبآ همه قدرت حقوقی و قانونی را از طریق افراد خود قبضه کرده اند. مثلآ قاضی شهر سقز پسر عموی فلان خان و مسئول فلان اداره مرتبط پسر خاله فلان خان و دادستان برادر زاده فلان خان، و قاضی شهر سنندج فامیل و دوست فلان خان است. اینها دست در دست هم با یک تاکتیک جدید توانستند بسیاری از اراضی را دوباره از مردم محروم منطقه پس بگیرند. در روستاهایی که "رشایی" ها اتحاد بیشتری داشتند دولت نتوانست زمینهارا پس بگیرد. اما در روستاهایی که "رشایی" ها متفرق بودند دولت توانست بیشتر زمینها را به خانها باز گرداند.

"رشایی" های روستای "آلکلو" و "لگزی" از جمله "رشایی" هایی هستند که زمینهای زیادی را در این رابطه از دست دادند. در این کشمکش به "رشایی" ها اسم "کومله و طرفداری از کومله" را به آنها منتسب می کنند و خانها هم اسم طرفداری از "قانون و حق واقعی" را بر ای خود انتخاب کردهاند. در این روستاها هنوز که هنوز است مبارزه ای طبقاتی به شکل جدی و زنده وجود دارد و روزانه بسیاری از مردم محروم روستاها از همه لحاظ تحت فشارهای جور واجور از طرف رژیم قرار می گیرند.

از جمله می توان کسانی مثل "محمد پرستار" را نام برد که تا روزی که جان خود را از دست داد از حق "رشایی" ها تا آخرین لحظه دفاع کرد و به عنوان سنبلی از سیاست کومله در منطقه "آلکلو" و روستاهای اطراف شناخته شده بود. با در گذشت "محمد پرستار" خانهای "آلکلو" فرصت را به غنیمت شمردند و حمله جدید خود را بر مردم محروم این روستا آغاز کردند. سالها بود که خانها و حتی پاسدارانی که در پایگاههای اطراف "آلکلو" و پایگاه موجود در این روستا وجود داشتند از "محمد پرستار" می ترسیدند. "محمد پرستار" برای آنها کومله بود. من خودم شاهد این هستم که هر وقت فرمانده جدیدی را به پایگاه "آلکلو" می فرستادند کار اولش در روستا این بود که به خانه "محمد پرستار" برود و خلوص خود را به او نشان دهد و از او تقا ضا می کرد که "خواهش می کنیم به کومله بگو که به پایگاه ما حمله نکنند". این پیام را که "محمد پرستار" کومله است و برادرش "رئوف پرستار" از فرماندهان کومله است، را به تمام سربازان و پاسدارانی که به پایگاه منتقل میشدند، میدادند. بارها هم "محمد پرستار" در زیر فشارهای نیروهای اطلاعاتی در زندان بسر میبرد و در زیر شکنجه هیچ وقت اراده دفاع از کومله را از دست نمیداد. همین اراده و دفاع "محمد پرستار" از مردم محروم روستایی، بعد از مرگش در تابستان سال 1386(2007) احساسات کومله را در دل بسیاری از مردم آن منطقه دوباره زنده کرده است.

خانها بعد از پس گرفتن زمینها در این ماههای اخیر، از ترس "کومله" سریع این زمینها را به کشاورزان دیگر "غیر رشایی" فروخته و هنوز هم در حال فروختن به آنها هستند، که مبادا تغییری در اوضاع و احوال پیش بیاید و کومله باز گردد و زمینهارا به محرومان روستاها باز گرداند. من روزانه خود در جریان این کشمکش، بخصوص در روستای "آلکلو" هستم. همین کشمکشهای بین خانها و روستاییان محروم دوباره طرفداری وسیعی را از کومله، در میان مردم محروم بسیاری از روستاها درست کرده. زمانی بود که "اسم آوردن" کومله برابر بود با مشکل زیادی اما حالا به کررات مردم به خاطر فشار زیاد خود را به" قربان و صدقه" (واژه کردی)، کومله می کنند که "آخ کی آن زمان بر میگردد و کومله را اینجا دید تا دوباره ما از این وضعیت نجات پیدا کنیم". این جملاتی هستند که بارها از خود روستاییان منطقه شنیده ام. من معتقدم که کومله نیروی بسیار عظیم توده ای دارد که در شرایط انقلابی این توده عظیم نقش بسزای در جامعه ایفا می کنند. فرق این بار با سال 57 این است که در انقلاب 57 کومله خیلی جوان بود و بسرعت خود را تودهای کرد(از جمله کارهای کومله سیاست تقسیم اراضی بود) اما با گذشت سالها به خاطر سیاستهای مثبت این جریان نیروی عظیمی در میان محرومان جامعه وجود دارد که به وجودیت کومله و سیاستهای کمونیستی او احتیاجی مبرم دارند. و این مبارزات روزانه مردم روستاها بر ضد خانها و حکومت ایران قابل ستایش است و سازمان و حزب طبقه کارگر، کومله و حزب کمونیست ایران، همیشه طرفدار مبارزات حق طلبانه مردم محروم است.

زنده باد مبارزات حق طلبانه روستاها بر ضد رژیم دیکتاتوری
زنده باد جنبش کارگری

از سایت صدای آزادی دیدن فرمایید
http://www.sedaeazadi.se/
منصور پرستار
2007-12-01
mansour_parastar@hotma
il.com

Inga kommentarer: